
در زیر ستون من در تپه در یک راه برای ایلان ماسک است تا ارزشهای آزادی بیان را در پلتفرم رسانههای اجتماعی تازه بهدستآمده خود دوباره معرفی کند. حامیان سانسور مانند باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، ممکن است به ماسک نقشه راهی برای بازگرداندن آزادی بیان در توییتر داده باشند.
در اینجا ستون است:
برای طرفداران آزادی بیان، ایلان ماسک خرید توییتر می تواند تاثیرگذارترین رویداد از زمان تاسیس توییتر در سال 2006 باشد. اما سوال این است که ماسک چگونه می تواند به هدف والای خود یعنی بازگرداندن ارزش های آزادی بیان به رسانه های اجتماعی دست یابد. او ابتدا باید گره گوردی سانسور را در شرکتی که اکنون مترادف با کنترل گفتار است باز کند. پاسخ ممکن است ساده تر از آن چیزی باشد که اکثر مردم فکر می کنند. در واقع، چهرههای مخالف آزادی بیان در این کشور ممکن است همان نقشه راهی را که ماسک به دنبال آن است داده باشند: متمم اول قانون اساسی.
خرید توییتر به تنهایی تغییراتی فوری و دگرگون کننده برای آزادی بیان خواهد داشت. کنترل بر گفتار در رسانه های اجتماعی نیازمند یک جبهه متحد بود. آزادی بیان مثل آب است، به دنبال راهی برای خروج است. با رسانه های اجتماعی، به دلیل جبهه متحد شرکت هایی مانند گوگل، اپل و فیس بوک، هیچ راهی وجود نداشت. فیس بوک در واقع تبلیغاتی را اجرا می کند تا مردم را متقاعد کند که سانسور خودشان را بپذیرند. این پیام توسط رهبران دموکرات مانند پرزیدنت بایدن، که از این شرکتها خواستند سانسور را گسترش دهند و دسترسی به دیدگاههای مضر را محدود کنند، تقویت شد.
اکنون این بازار یک رقیب عمده دارد که یک محصول بیان آزاد را می فروشد. ترس این است که حق با ماسک ثابت شود و توئیتر با آزادی بیان بیشتر بزرگتر و سودآورتر شود. فیس بوک در متقاعد کردن مشتریان به پذیرش سانسور موفقیت چندانی نداشته است، اما ممکن است سهامداران را متعجب کند که چرا هیئت مدیره فیس بوک (مانند هیئت مدیره توییتر) محصول خود را به عنوان یک شرکت ارتباطی متعهد به سخنرانی محدود تضعیف می کند.
یکی دیگر از تغییرات فوری میتواند خروج اجباری یک سری از سانسورگران سرسخت از شرکت باشد، با مدیر عامل توییتر پاراگ آگراوال (امیدوارم) در راس خط قرار گیرد. آگراوال یکی از ضد آزادی بیان در Big Tech است. آگراوال پس از تصدی مسئولیت به عنوان مدیرعامل، به سرعت روشن کرد که می خواهد شرکت را هدایت کند فراتر از آزادی بیان و اینکه مسئله این نیست که چه کسی می تواند صحبت کند، بلکه مسئله این است که “چه کسی می تواند شنیده شود.”
با این حال، هنگامی که چنین چهره هایی از توییتر حذف می شوند، سوال این است که چگونه می توان فرهنگ آزادی بیان را دوباره برقرار کرد. پاسخ ممکن است در همان تمایزی باشد که توسط سیاستمداران و صاحب نظران دموکرات برای توجیه سانسور شرکت ها استفاده می شود.
سالهاست که چهرههای مخالف آزادی بیان مخالفتهای آزادی بیان در مورد سانسور رسانههای اجتماعی را با تأکید بر اینکه متمم اول فقط برای دولت اعمال میشود، نه شرکتهای خصوصی، رد کردهاند. این تمایز همیشه تلاشی ناصادقانه برای فرار از پیامدهای کنترل گفتار بود، چه توسط دولت یا شرکت ها اجرا شود. متمم اول هرگز تعریف انحصاری آزادی بیان نبود. آزادی بیان توسط بسیاری از ما به عنوان یک حق انسانی تلقی می شود. اصلاحیه اول فقط به یک منبع برای محدود کردن آن می پردازد. آزادی بیان می تواند توسط شرکت های خصوصی و همچنین سازمان های دولتی تضعیف شود. این تهدید زمانی بیشتر می شود که سیاستمداران آشکارا از شرکت ها برای دستیابی غیرمستقیم به آنچه که نمی توانند مستقیماً به دست آورند استفاده کنند.
شرکت ها به وضوح از حقوق آزادی بیان برخوردارند. از قضا، دموکراتها مدتهاست که با چنین حقوقی برای شرکتها مخالف بودهاند، اما در مورد سانسور از چنین حقوقی استقبال میکنند. زمانی که این شرکتها خود را با برنامههای سیاسی خود همسو کردند، حزب دموکرات از حاکمیت شرکتی آزادی بیان استقبال کرد. استارباکس و هر شرکت دیگری حق دارند یک دستور کار بیدار را دنبال کنند. با این حال، شرکت های رسانه های اجتماعی ارتباطات را می فروشند، نه قهوه. آنها باید در تجارت آزادی بیان باشند.
دموکرات ها همچنان با متمم اول به عنوان مترادف با آزادی بیان رفتار می کنند و راهی برای توجیه سانسور بیشتر است. همین هفته گذشته، رئیس جمهور سابق باراک اوباما در استنفورد صحبت کرد تا این خط نادرست را شلاق بزند. اوباما شروع کرد خود را اعلام می کند، در برابر هر نشانه ای بر خلاف آنبرای اینکه «بسیار نزدیک به یک مطلقگرای متمم اول» باشیم. او سپس خواستار سانسور هر چیزی شد که او آن را «اطلاعات نادرست» میدانست، از جمله «دروغها، تئوریهای توطئه، علم بیمصرف، حقهبازی، تراکتهای نژادپرستانه و فریادهای زنستیز». او توانست این کار را با تأکید بر این نکته انجام دهد که «متمم اول یک بررسی بر قدرت دولت است. این برای شرکت های خصوصی مانند فیس بوک یا توییتر اعمال نمی شود.
خوب، اگر این کار را می کرد چه؟ قانون اساسی همان استاندارد را در توییتر اعمال نمی کند – اما ماسک می تواند. او میتواند به یک تیم جدید توییتر دستور دهد که در سمت آزادی بیان اشتباه کند و در عین حال از استانداردهای متمم اول برای به حداکثر رساندن محافظتها در پلتفرم استفاده کند. به عبارت دیگر، اگر دولت نمی توانست یک توییت را سانسور کند، توییتر این کار را انجام نمی داد.
کلید چنین رویکردی این است که توئیتر را شبیه به «نداشتنسخنرانی دولت“، مقوله ای که در آن دولت کنترل های عمده گفتار را مجاز کرده است. در عوض، توییتها همانطور هستند که ماسک آنها را توصیف کرده است: شبیه به گفتار در «میدان دیجیتال شهر” اگر دولت نتواند کسی را از صحبت در یک انجمن عمومی مانند میدان شهر باز دارد، توییتر نباید از طریق خصوصی این کار را انجام دهد.
ارزش پیوند گفتار خصوصی با فقه متمم اول این است که مجموعه ای ثابت از موارد وجود دارد که این استاندارد و کاربردهای آن را روشن می کند.
مسلماً چنین قاعدهای میتواند طیف وسیعی از سخنان توهینآمیز و اعتراضآمیز را مجاز کند – درست همانطور که متمم اول در یک میدان عمومی انجام میدهد. این بهای آزادی بیان است.
مسلماً این یک تناسب کامل نیست. توییتر باید از خود در برابر مسئولیت مدنی در قالب علائم تجاری، کپی رایت و سایر موارد نقض در استفاده از پلتفرم های خود محافظت کند. علاوه بر این، اکثر سایت ها (از جمله وبلاگ خودم) اصطلاحات نژادپرستانه و توهین آمیز را حذف می کنند. این کار را می توان از طریق سیستم های تعدیل استاندارد یا ترجیحاً فیلترهای اختیاری برای کاربران در توییتر انجام داد. همچنین قوانین استانداردی در برابر doxxing و همچنین تهدیدهای شخصی یا نقض حریم خصوصی وجود دارد.
شرکتهای رسانههای اجتماعی مدتها این محدودیتها را داشتند، پیش از آن که با سرسختی وارد انواع مقررات گفتار مبتنی بر محتوا شوند که توسط توییتر بدنام شده است. ماسک میتواند از خط اصلی متمم اول با این افزایشهای محدود استفاده کند تا نوع تالارهای نسبتاً باز را که زمانی مشخصه اینترنت بود، دوباره ایجاد کند.
من مدتهاست که اعتراف کردهام که نوعی «اصالتگرای اینترنتی» هستم که دقیقاً مفهوم میدان شهر دیجیتالی را که ماسک پذیرفته است، ترجیح میدهد. پذیرش استانداردهای متمم اول، پایهای برای آزادی بیان ایجاد میکند که میتوان آن را بهینه کرد تا محدودیتهای محدود و به خوبی تعریف شده را در خود جای دهد.
بزرگترین چالش بازیابی آزادی بیان نیست، بلکه حفظ چنین سایتی است. شایان ذکر است، چهرههایی مانند هیلاری کلینتون ناگهان از طرفداری از سانسور شرکتها به دعوت به سانسور دولتی خوب تبدیل شدهاند. هفته گذشته، کلینتون از اتحادیه اروپا خواست تا قانون خدمات دیجیتال را تصویب کند (DSA)، یک اقدام سانسور گسترده که تأیید اولیه را دریافت کرده است. پس از پیشنهاد ماسک برای توییتر، کلینتون و دیگران اکنون می خواهند از کشورهای اروپایی برای ارائه همان دور زدن متمم اول قانون اساسی استفاده کنند. به جای استفاده از جانشین شرکتی، آنها از یک جانشین دولتی جایگزین استفاده می کنند تا توییتر را مجبور به سانسور محتوا یا مجازات های سخت در اروپا کنند.
ماسک باید در آن نبرد بجنگد. در این میان، او می تواند مانند سهامداران توییتر، مردم را برای آزادی بیان جمع کند.
جاناتان تورلی، استاد شاپیرو حقوق منافع عمومی در دانشگاه جورج واشنگتن است. او را در توییتر دنبال کنید @JonathanTurley.